دبورا باترفيلد ، مجسمه ساز نیمه انتزاعی

You are currently viewing دبورا باترفيلد ، مجسمه ساز نیمه انتزاعی

سارا السادات نوري  

دکتری پژوهش هنر دانشکده هنر دانشگاه الزهرا

دبورا باترفیلد، متولد 7 مه 1949، مجسمه ساز آمریکایی متولد كاليفرنياست كه به ساخت مجسمه های نیمه انتزاعی اسب از مواد طبیعی و بازیافت شده معروف مي باشد. علاقه باترفیلد به اسب از کودکی آغاز شد؛ هنگامی که وی در دانشگاه کالیفرنیا  دیویس تحصیل می کرد برای او دشوار بود که بین هنر و دامپزشکی یکی را انتخاب کند.  وی در نهایت با انتخاب هنر، در سال 1972 تحصیلات آکادمی خود را در دانشکده نقاشی و مجسمه سازی اسكوهگان در ماین به پایان رساند. وی برای دریافت فوق ليسانس در سال 1973 به دانشگاه ديويس بازگشت. او از سال 1974 تا 1977 در دانشگاه ویسکانسین – مادیسون مجسمه سازی را  ابتدا به عنوان مدرس و از سال 1975 به عنوان استادیار تدریس کرد؛ همچنین از سال 1977 تا 1979 به عنوان یک هنرمند مهمان در دانشگاه ایالتی مونتانا در بوزمن بود و در سال 1979 به عنوان استادیار به دانشکده پیوست.

باترفیلد اولین مجسمه خود را از یک اسب در سال 1973 با استفاده از گچ بر روی یک قاب فولادی خلق کرد. او مادیان های لجام گسیخته ای را در حالت های آرام خلق کرد؛ زیرا او مجسمه های خود را، هم به عنوان پرتره های استعاره ای و هم به عنوان یک واکنش فمینیستی به نریان های پرخاشگر که بر نقاشی و مجسمه سازی هنر غربی تسلط دارند مي ديد. در اواسط دهه 1970، او به مواد طبیعی روی آورد و شروع به استفاده از مخلوط گل، چوب، قسمت هایي از پوسته درخت و کاه برای پوشاندن اسب کرد.


در سال 1980، باترفیلد بورس تحصیلی گوگنهایم را بدست آورد که از آن برای سفر به اسرائیل و ساختن مجسمه از فولاد استفاده کرد. در سال 1981 موزه اسرائیل نمایشگاهی از آن اثر به نام “اسبهای اورشلیم” برگزار کرد و یکی از مجسمه های آن مجموعه را خريداري كرد. اسبهای باترفیلد علی رغم لبه های سخت، در حالت های مختلف خود روان و لطيف اند. در اواسط دهه 1980 او شروع به ایجاد آرماتورهای چوبی و ريخته گري برنزي کرد. استفاده وی از برنز باعث شد که آثار وی عمر طولانی تری داشته باشد، به خصوص از آنجا که بسیاری از آنها در فضای باز به نمایش گذاشته شدند. اندازه مجسمه های باترفیلد از حدود سه

فوت (یک متر) ارتفاع تا اندازه واقعی اسب است. آشنایی و درک وی از فیزیولوژی بدن اسب باعث شده که آثار او حساس و قدرتمند باشند، به آنها عمق عاطفی زیاد و لطافت قابل مشاهده ای بخشد.  هر پرتره داراي تازگي بود و بینش جدیدی فراهم می کرد.

شيوه ي استفاده باترفيلد از سازمايه هاي مينيماليستي- خرده چوب، گل و تراشه هاي فولاد- براي تداعي پيكره ي اسب- منتقدان را به شدت تحت تاثير قرار داده است. براي نمونه، دبورا يلين مي نوسيد: حجم و جزييات پرداخت شده ي آثار باترفيلد نشان مي دهد كه چقدر در كار با فلز استاد است. به باور يلين، باترفيلد كاملا بر ساخت مايه و سازمايه ي خود مسلط و در درك جوهر حيوانهاي منحصر به فردي كه مي سازد، استاد است. او زبردستي باترفيلد در كار با تراشه هاي فولاد را چنين توصيف مي كند: «از آنجا كه فولاد هم نقش استخوان بندي را بازي مي كند، هم استوار است و هم مي تواند بدون از شكل افتادن خميده شود، سازمايه ي معركه اي براي مجسمه هاي باترفيلد به شمار مي آيد. او در كارها به ظاهر استاد اما استادانه اش با فلز، مي تواند حس گام معلق سوژه هايش را تداعي كند.» دانا بروكمن هم تحت تاثير رسانه ي باترفيلد قرار گرفته است: «شكل ها ماديتي آشكار و زيبايي انتزاعي واضحي دارند. هر سه اسب با تكه هاي فلزي رنگي و زنگ زده اي- سيلندرهاي كهنه، لوله و توري فلزي- ساخته شده اند كه حتي پس از تغيير شكل، باز هم قابل بازشناسي ست.»


يلين براي تاكيد بر گفته ي خود مبني بر دانش و تسلط باترفيلد، داده هايي زندگي نامه اي عرضه مي كند و ميگويد او اسبهاي خود را زين مي كند:«حيوانهاي او چنان سرزنده اند كه گويي عزم حركت دارند، با اين حال تكه هاي فلزي مچاله و خميده گمان سياليت را دور نگاه ميدارد.» اسبها با خم كردن سر، دم يا زانو، شخصيت منحصر به فردشان را نمايش مي دهند. منتقدان، هنگام مواجهه با اثر هنري، افزون بر دانش هنري، تجربه هاي زندگيشان را هم به كار مي گيرند. ريچارد مارتين هم ظاهرا به اندازه باترفيلد از اسب سررشته دارد. او مي نويسد: «باترفيلد آناتومي اسبها را خوب مي شناسد. مي توان با نوار بلندي از فلز زنگ زده، يالي با شكوه ساخت؛ جلوگاه را مي توان با پوسته اي از فولاد پوشاند؛ ميخي فلزي مي تواند نقطه اتصال دم به تن باشد؛ و لولايي جاي مفصل مچ پا قرار گيرد.»

آثار باترفيلد الهام بخش منتقدان است تا درباره احساس خود از مواجهه با آنها بنويسند. نگاه هيكسن در ابتدا به فرم مجسمه ها معطوف است و سپس به سراغ احساسهايي مي رود كه اسبها در او بيدار مي كنند: «باترفيلد با مهارت تمام، اختيار عنصرهاي فرمي را در اختيار دارد و با مهارتي بي مانند، سازه هايي طناب مانند مي سازد- تركه و شاخه هاي متقاطع؛ نوارهاي به هم جوش خورده آهني به بازنمايي هوشمندانه اي بدل مي گردد و بيان حسي منحصر به فردي از هستي اين جاندار اهلي به مثابه يار باوقار انسان، ديگري مغلوب و جاندار بي خبر از وجود خود به دست ميدهد.» ريچارد مارتين هم از حسهاي نهفته در اين مجسمه ها مي گويد و تمركزش را به اسبهاي لميده ي باترفيلد، هم نمايشگر همدلي اند و هم شهوت. جلوه ي ناگوار اين اسبها در اثر تقسيم نامتعارف وزن، ناپايداري وضعيت آرام حيوان و اشاره ي تلويحي به مفهوم تولد، تيمارداري و مرگ پديد آمده است. ژست اغواگرانه شان چنان است كه دوست داريم آنها را در آغوش بگيريم، اما حالت آرامشان تصور اسبها از زندگي و آرامش را يادآور مي شود و از اين كار منصرفمان مي كند.» (برت، 1394: 169- 171).


فهرست منابع

برت، تري(1391) نقد هنر: شناخت هنر معاصر، ترجمه كامران غبرايي، تهران: كتاب نشر نيكا.

https://www.britannica.com/biography/Deborah-Butterfield

http://www.artnet.com/artists/deborah-butterfield/storm-castle-a-ABonLWJ-BBI9oQ_lYhHJgw2, Monday 19th 6:50 PM.

https://tajasomi.ir/fa/pages/newsdetail/36170, Monday 19th 6:50 PM.

https://www.tinworksart.org/deborah-butterfield, Monday 19th 6:50 PM.

https://www.tinworksart.org/deborah-butterfield, Monday 19th 6:50 PM.

https://www.tinworksart.org/deborah-butterfield Monday 19th 6:50 PM.